پرتوى از سيره و سيماى اميرالمؤمنين على (عليه السلام)
نوشته شده توسط : مصطفی

اميرالمؤمنين على (عليه السلام)

پرتوى از سيره و سيماى اميرالمؤمنين على (عليه السلام)

اميرالمؤمنين على (عليه السلام)، چهارمين پسر ابوطالب، در حدود سى سال پس از واقعه فيل و بيست و سه سال پيش از هجرت در مكّه معظّمه، از  مادرى بزرگوار و باشخصيّت، به نام فاطمه، دختر اسد بن هشام بن عبدمناف ، روز جمعه سيزده رجب در كعبه به دنيا آمد. على(عليه السلام) تا شش سالگى در خانه پدرش ابوطالب بود. در اين تاريخ كه سن رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) از سى سال گذشته بود در مكه قحطى و گرانى پيش آمد و اين امر سبب شد كه على(عليه  السلام) به مدت هفت سال در خانه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم)، تا اول بعثت، زندگى كند و در مكتب كمال و فضيلت آن حضرت تربيت شود. بعد از آن كه محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) به پيامبرى مبعوث گرديد، على (عليه السلام) نخستين مردى بود كه به او گرويد. براى اولين بار ابوطالب پسر خود را ديد كه با پسرعموى خود مشغول نمازاند. گفت: پسر جان چه كار مى كنى؟ گفت: پدر، من اسلام آورده ام و براى خدا با پسر عموى خويش نماز مى گزارم. ابوطالب گفت: از وى جدا مشو كه البته تو را جز به خير و سعادت دعوت نكرده است. ابن عبّاس مى گويد: نخستين كسى كه با رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) نماز گزارد، على بود. روز دوشنبه رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) به مقام نبوّت برانگيخته شد، و از روز سه شنبه على نماز خواند. در سال سوم بعثت بعد از نزول آيه «خويشان نزديكتر خود را انذار كن!» رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) بنى عبدالمطّلب را كه حدود چهل نفر بودند دعوت كرد و به آنها ناهار داد، امّا آن روز نشد سخن بگويد، روز ديگر آنها را دعوت كرد و بعد از صرف ناهار به آنها  فرمود: كدام يك از شما مرا يارى كرده و به من ايمان مى آورد تا برادر و جانشين بعد از من باشد، على (عليه السلام) برخاست و فرمود: اى رسول خدا! من حاضرم تو را در اين راه يارى دهم .فرمود: بنشين. آن گاه سخن خويش را تكرار كرد و كسى برنخواست و فقط على (عليه السلام) برخاست و فرمود: من آماده ام. فرمود بنشين. بار سوم رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) سخن خود را تكراركرد. باز على (عليه السلام) برخاست و آمادگى خود را براى يارى و همراهى پيامبر اعلام كرد. پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: «اين على، برادر و وصىّ و وارث و جانشين من در ميان شما پس از من مى باشد.» بعد از سيزده سال دعوت رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) در مكّه، مقدّمات هجرت آن حضرت به مدينه فراهم شد. در شب هجرت، پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) به على (عليه السلام) فرمود: لازم است در بستر من بخوابى، على(عليه السلام) در بستر رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) خوابيد و آن شب كه اوّل ربيع الاوّل سال چهاردهم بعثت بود، «ليلة المبيت» ناميده مى شود و بر اساس روايات در همين شب آيه اى درباره على (عليه السلام) نازل شد. چند شب پيش از هجرت، شبى رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم)، همراه على (عليه السلام) به جانب كعبه حركت كردند. پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) به على (عليه السلام) فرمود: روى شانه من سوار شو. على(عليه السلام) روى شانه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) سوار شد و مقدارى از بتهاى كعبه را از جا كندند و درهم شكستند و آنگاه متوارى شدند تا قريش ندانند كه اين كار را چه كسى انجام داده است. بعد از هجرت پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم)، على (عليه السلام) به فاصله سه روز بعد، از آن كه امانت هاى رسول خدا را به صاحبانش داد، همراه فواطم، يعنى مادرش فاطمه بنت اسد و فاطمه دختر رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) و فاطمه دختر زبير و مسلمانانى كه تا آن روز موفق به هجرت نشده بودند، عازم مدينه گرديد. وقتى وارد مدينه شد پاهايش مجروح شده بود، رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) چون او را ديد از فداكارى آن حضرت قدردانى و تشكر كرد. در سال اوّل هجرت كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) ميان مهاجر و انصار رابطه برادرى را برقرار ساخت به على (عليه السلام) فرمود: « «تو  در دنيا و آخرت برادر من هستى.» در سال دوم هجرت، اميرالمؤمنين (عليه السلام) با فاطمه زهرا (عليها السلام) ازدواج كرد.در رمضان سال دوم هجرت، دو افتخار بزرگ نصيب على بن ابيطالب (عليه السلام) شد، روز نيمه ماه رمضان سال دوم يا سوم  خداوند، امام حسن مجتبى (عليه السلام) را به امام على (عليه السلام) داد و در هفدهم ماه رمضان سال دوم، جنگ بدر پيش آمد كه شجاعت و قهرمانى اميرالمؤمنين (عليه السلام) زبانزد خاصّ و عامّ گرديد. شيخ مفيد مى گويد : مسلمانان در جنگ بدر هفتاد نفر از كفّار را كشتند كه 36 نفر آنها را على (عليه السلام) به تنهايى كشت و در كشتن بقيه هم ديگران را يارى نمود. در شوال سال سوم هجرت، غزوه معروف اُحُد پيش آمد. نام على (عليه السلام) در اين غزوه هم مانند «بدر» پرآوازه است. در همين غزوه بود كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) در باره على (عليه السلام) فرمود : «همانا على از من است و من از اويم.» و در همين غزوه بود كه منادى در آسمان ندا كرد : «شمشيرى جز ذوالفقار و جوانمردى جز على نيست.»در سال سوم يا چهارم هجرت بود كه خداوند متعال، امام حسين (عليه السلام) را به اميرالمؤمنين عطا فرمود، پسرى كه نُه نفر امام بر حقّ از نسل مبارك وى پديد آمدند. در شوال سال پنجم، غزوه خندق يا احزاب پيش آمد و على (عليه السلام) در مقابل عمرو بن عبدود به مبارزه ايستاد، رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: «تمام ايمان كه على است در مقابل تمام شرك كه عمرو بن عبدود است به جنگ ايستاد.»و نيز فرمود:«مبارزه على در مقابل عمرو، برتر از اعمال امّتم تا روز قيامت است.» در سال هفتم هجرت، غزوه «خيبر» روى داد كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : «فردا اين پرچم را به دست كسى مى دهم كه خدا و رسولش را دوست مى دارد، و خدا و رسولش هم او را دوست مى دارند، و حمله كننده اى است كه گريزنده نيست و برنمى گردد تا خداوند به دست او فتح و پيروزى آوَرَد.» در سال هشتم هجرت، در بيستم ماه رمضان، رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) مكّه را فتح كرد و آخرين سنگر مستحكم بت پرستى را از ميان برداشت. بعد از فتح مكّه غزوه «حنين» و سپس غزوه «طائف» پيش آمد و على (عليه السلام) همراه رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) بود، در غزوه حنين فقط نُه نفر از جمله اميرالمؤمنين با رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) باقى ماندند و ديگران گريختند. در سال نهم هجرت، غزوه تبوك پيش آمد، و از 27 غزوه رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم)، فقط در اين غزوه على (عليه السلام) همراه آن حضرت نبود، چون پيغمبر او را به جانشينى خود در مدينه گذاشت، و حديث معروف «منزلت» در همين باره است كه پيامبر اكرم به على (عليه السلام) فرمود:«آيا خشنود نيستى كه منزلت تو نسبت به من، همانند منزلت هارون نسبت به موسى باشد، جز آن كه پس از من پيامبرى نيست.» و در همين سال بود كه على(عليه السلام) دستور يافت تا آيات سوره برائت را از ابوبكر بگيرد و آنها را از طرف پيغمبر بر بت پرستان بخواند. در سال دهم هجرت، در پنجم ذى القعده، پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم)، على (عليه السلام) را به يمن فرستاد تا مردم را به اسلام دعوت كند، و بر اثر دعوت وى بسيارى از مردم به دين مبين اسلام درآمدند. در همين سال بود كه قضيه «غدير خم» پيش آمد كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) در آن روز ضمن معرفى اميرالمؤمنين به عنوان جانشين خود،  فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ» «هر كه من رهبر اويم، اين على رهبر اوست.«اين حديث را 110 نفر صحابى و 84 نفر از تابعين و 360 نفر از دانشمندان سُنّى از قرن دوم تا قرن سيزدهم هجرى روايت كرده اند. در سال يازدهم هجرى، رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) از دنيا رفت، على (عليه السلام) مى گويد:«جان گرامى ات ميان سينه و گردنم از تن مفارقت نمود.» در حالى كه بنا به وصيّت نبى (صلى الله عليه وآله وسلم)، وصى او على (عليه السلام) مشغول غسل و كفن و دفن حضرتش بود، «اصحاب سقيفه» در سقيفه بنى ساعده دست به نوعى كودتا زدند. توطئه شومى كه آثار و عوارض آن تاريخ را سياه و سرنوشت مردم را تيره و تباه كرد و سنت سيئه اى پايه گذارى شد كه از آن پس در هر عصر و نسل در ظلمت شب، بوزينگان اموى و عبّاسى يكى پس از ديگرى بر تخت جستند و رهبرى امّت اسلامى را به بازى گرفتند. به عبارت ديگر آنچه در سقيفه اتفاق افتاد زيربناى خيانتى بزرگ و تاريخى به مسلمانان بود، زيرا به تعبير فنى كلمه، با تقدّم «مفضول» بر «افضل»، اصحاب سقيفه با تردستىتمام در اين ماجرا پيروز شدند و اميرالمؤمنين (عليه السلام) را با آن همه سوابقِ درخشانِ جهاد و دانش و تقوا، خانه نشين نمودند و 25 سال تمام، نه تنها حق مسلمِ على (عليه السلام) زيرپاى زر و زور و تزوير نهاده شد، بلكه مهمتر آن كه حق تمامى آحاد و افراد و ملتى كه بايد زمامدارى عادل و آگاه بر آنها حكومت كند پايمال گرديد. سرانجام همين نوع خلافت بود كه زمينه سلطه و حاكميّت بنى اميّه و سپس بنى عبّاس را فراهم ساخت، و همين سنّت سيـئه تقدم مفضول بر افضل بود كه بهانه اى به دست بهانه جويان داد تا «حقيقت» را فداى «مصلحت» نفسانى خويش كنند. در دوران حكومت پنج ساله اميرالمؤمنين، عواملى دست به دست هم داد و مانع اصلاحات و عدالتى كه على (عليه السلام) مى خواست شد. در اين مدت، وقتِ اميرالمؤمنين بيشتر صرف خنثى كردن توطئه ها و مبارزه با ناكثين، يعنى پيمان شكنانى چون طلحه و زبير و قاسطين، يعنى ستمگران و زورگويانى چون معاويه و پيروانش و مارقين، يعنى خارج شوندگان از اطاعت على (عليه السلام) چون خوارج نهروان، گرديد. اميرالمؤمنين(عليه السلام) در تمام دوران عمر 63 ساله خود، در حدّ اعلاى پاكى و تقوا، درستى، ايمان و اخلاص، روى حساب زندگى كرد و جز خدا هدفى نداشت و هر كارى كه مى كرد به خاطر خدا بود، و اگر به پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) آن همه شيفته بود براى خدا بود. او غرق ايمان و اخلاص به خداى متعال بود. او تمام عمرش را با طهارت و تقوا سپرى كرد و طيّب و طاهر و آراسته به تقوا خدا را ملاقات نمود، در خانه خدا به دنيا آمد و در خانه خدا هم از دنيا رفت. او به راستى دلباخته حقّ بود، همان وقتى كه شمشير بر فرق مباركش رسيد فرمود: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»، «به خداى كعبه رستگار شدم.» شهادت  آن حضرت در شب 21 رمضان سال چهلم هجرى اتفاق افتاد.

 

نكته هاى برجسته از سيره امام على (عليه السلام)

1ـ در جريان شوراى شش نفرى كه به دستور عمر براى انتخاب خليفه بعد از او تشكيل شد، عبدالرّحمان بن عوف كه خود را از خلافت معذور داشته بود ظاهراً در مقام بى طرفى قرار گرفت و نامزدى خلافت را در امام على و عثمان منحصر دانست و بر آن شد تا در ميان آنان يكى را برگزيند. از على خواست تا با او به كتاب خدا و سنّت رسول الله و روش ابوبكر و عمر بيعت كند. اما امام على (عليه السلام) فرمود: «من بر اساس كتاب خدا و سنّت رسول خدا و طريقه و روش خود در اين كار مى كوشم.» اما همين مسأله چون به عثمان پيشنهاد شد، در دم پذيرفت و به آسانى به خلافت رسيد!

2 ـ امام على (عليه السلام) پس از قتل عثمان آن گاه كه بنا به درخواست اكثريت قاطع مردم مسلمان، ناچار به پذيرش رهبرى بر آنان گرديد، در شرايطى حكومت را به دست گرفت كه دشوارى ها در تمام زمينه ها آشكار شده بود، ولى امام با همه مشكلات موجود، سياست انقلابى خود را در سه  زمينه: حقوقى، مالى وادارى، آشكار كرد.

الف ـ در عرصه حقوقى: اصلاحات او در زمينه حقوقى، لغو كردن ميزان برترى در بخشش و عطا و يكسانى و برابر دانستن همه مسلمان ها در عطايا و حقوق بود و فرمود: «خوار نزد من گرامى است تا حق وى را باز ستانم، و نيرومند نزد من ناتوان است تا حق ديگرى را از او بگيرم«

ب ـ در عرصه مالى: امام على (عليه السلام) همه آنچه را كه عثمان از زمين ها بخشيده بود و آنچه از اموال كه به طبقه اشراف هبه كرده بود، مصادره  نموده و آنان را در پخش اموال به سياست خود آگاه ساخت، و فرمود: «اى مردم! من يكى از شمايم، هر چه من داشته باشم شما نيز داريد و هر وظيفه  كه بر عهده شما باشد بر عهده من نيز هست« من شما را به راه پيغمبر مى برم و هر چه را كه او فرمان داده است در دل شما رسوخ مى دهم. جز اين كه هر قطعه زمينى كه عثمان آن را به ديگران داده و هر مالى كه از مال خدا عطا كرده بايد به بيت المال باز گردانيده شود. همانا كه هيچ چيز حق را از ميان نمىبرد، هر چند مالى بيابم كه با آن زنى را به همسرى گرفته باشند و كنيزى خريده باشند و حتى مالى را كه در شهرها  پراكنده باشند آنها را باز مى گردانم. در عدل، گشايش است و كسى كه حق بر او تنگ باشد، ستم بر او تنگتر است.

ج ـ در عرصه ادارى: امام على(عليه السلام) سياست ادارى خود را با دو كار عملى كرد:

1 ـ  عزل واليان عثمان در شهرها.

2 ـ  واگذاشتن زمامدارى به مردانى كه اهل دين و پاكى بودند.

به همين جهت فرمان داد تا عثمان بن حنيف، والى بصره گردد و سهل بن حنيف، والى شام، و قيس بن عباده، والى مصر و ابو موسى اشعرى، والى كوفه، و درباره طلحه و زبير كه بر كوفه و بصره ولايت داشتند نيز چنين كرد و آنها را با ملايمت از كار بر كنار ساخت. امام علي (عليه السلام) معاويه را عزل نمود و حاضر به حاكميّت چنان عنصر ناپاكى بر مردم شام نبود. موضع امام در آن شرايط و اوضاع، هجوم به معاويه و پاكسازى او از نظر سياسى بود. او خويشتن را مسئول مى ديد كه مسقيماً انشعاب و كوشش در تمرّد و سر پيچى غير قانونى را از بين ببرد و اين خلل را معاويه و خطّ بنى اميّه به وجود آورده بودند. امام علي(عليه السلام) مى بايست اين متمردان را پاكسازى كند، زيرا پاكسازى كالبد اسلام از آن پليدى ها، وظيفه امام بود، هر چند امرى دشوار مى نمود .به عبارت ديگر علّت عزل معاويه و اعلان جنگ بر ضد او، انگيزه مكتبى بود كه انگيزه اى بزرگ به شمار مى رفت. و بدين گونه امام على (عليه السلام) در دو ميدان نبرد مى كرد: ميدانى بر ضد تجزيه سياسى و ميدانى بر ضد انحراف داخلى در جامعه اسلامى، انحرافى  كه در نتيجه سياست سابق از جبهه گيرى غير اسلامى شكل گرفته بود. و از اينجا ارزش كارهاى امام (عليه السلام) در پاكسازى آن اوضاع منحرف و باز ستاندن اموال از خائنان، بى هيچ نرمى و مدارا، آشكار مى گردد. امام على (عليه السلام) مى فرمود: «همانا كه معاويه خطّى از خطهاى اسلام و مكتب بزرگ آن را نشان نمى دهد بلكه جاهليت پدرش ابوسفيان را  مجسم مى سازد .او مى خواهد موجوديت اسلام را به چيزى ديگر تبديل سازد و جامعه اسلامى را به مجمعى ديگر تغيير دهد، مى خواهد جامعه اى بسازد كه به اسلام و قرآن ايمان نداشته باشند. او مى خواهد «خلافت» به صورت حكومت قيصر و كسرى در آيد.» با همه مشكلاتى براى كه امام علي (عليه السلام) پيش آمد آن حضرت از مسير  خويش عقب نشينى نكرد، بلكه در خط خويش باقى ماند و كار ضربه زدن به تجزيه طلبان را تا پايان زندگانى شريف خود ادامه داد و تا آن دم كه در  مسجد كوفه به خون خويش در غلطيد، براى از بين بردن تجزيه، با سپاهى آماده حركت به سوى شام بود تا سپاهى را كه از باقى سپاهيان اسلام جدا  شده بود و به رهبرى معاويه اداره مى شد از بين ببرد.

بنابراين امام علي (عليه السلام) در چشم مسلمانان آگاه تنها كسى بود كه مى توانست پس از عميق شدن انحراف و ريشه دوانيدن آن در پيكره اسلام، دست به كار شود و با هر عامل جور و تبعيض و انحصار طلبى بجنگد.

 

ده حديث از امير المومنين علي (عليه السلام)

1- خير پنهانى و كتمان گرفتارى

از گنجهاى بهشت، نيكى كردن و پنهان نمودن كار نيك و صبر بر مصيبتها و نهان كردن گرفتاريها (يعنى عدم شكايت از آنها) است.
 

2- ويژگى هاى زاهد

زاهد در دنيا كسى است كه حرام بر صبرش غلبه نكند، و حلال از شكرش باز ندارد.
 

3- تعادل در جذب و طرد افراد

با دوستت آرام بيا، بسا كه روزى دشمنت شود، و با دشمنت آرام بيا، بسا كه روزى دوستت شود.
 

4- بهاى هر كس

ارزش هر كسى آن چيزى است كه نيكو انجام دهد.
 

5- خطرات آرزوى طولانى و هواى نفس

همانا بر شما از دو چيز مى ترسم: درازى آرزو و پيروى هواى نفس. اما درازى آرزو سبب فراموشى آخرت شود، و امّا پيروى از هواى نفس، آدمى را از حق باز دارد.
 

6- مرز دوستى

با دشمنِ دوستت دوست مشو كه با اين كار با دوستت دشمنى مى كنى.
 

7- اقسام صبر

صبر بر سه گونه است: صبر بر مصيبت، و صبر بر اطاعت، و صبر بر ترك معصيت.
 

8- طلب خير

هر كه خير جويد سرگردان نشود، و كسى كه مشورت نمايد پشيمان نگردد.
 

9- سه شعبه علوم لازم

دانش سه قسم است: فقه براى دين، و پزشكى براى تن، و نحو براى زبان.
 

10- سخن عالمانه

عالمانه سخن گوييد تا قدر شما روشن گردد.

{منبع http://14-innocents.blogfa.com}




:: موضوعات مرتبط: ائمه اطهار , ,
:: بازدید از این مطلب : 231
|
امتیاز مطلب : 54
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : 3 مهر 1398 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: